میکشمت عشقم....
Friday, 16 Bahman 1394، 05:19 PM
اولا سلام...دوما خیییییییییییییلی خوشحالم که الان بهم زنگ زدی ... و از همه مهم تر سوما وبلاگو پیدا کردی و همه مطالبو خوندی و سورپرایز منو از بین بردی و به رو خودتم نمیاری...عجبا...مگه اینکه دستم بهت نرسه زندگیم... یه عذرخواهی بهت بدهکارم الان که زنگ زدی خواب بودم نتونستم برم بیرون تو سوییت بودم و بازم نتونستم خوب باهات حرف بزنم....فداسرت انشالله دفعه بعد جبران میکنم... راستی یادم رفت بهت بگم امروز روزه گرفته بودم میخواستم این لحظه آخری خواستم بهت بگم ترسیدم دعوام کنی...عشقم خیلی دوستت دارم...دلم برات تنگه....بازم میام برات مینویسم...
- 94/11/16