اومدی پیشم...
سلام به روی ماهت زندگیم.....قربونت برم دیگه مث قبلنا نمیتونم تند تند بیام برات بنویسم زندگیم سرم حسابی شلوغه ....این دو روز که اومدی پیشم کلی بهم خوش گذشت...کلی باهم این ور و اون ور رفتیم بازار هارو گشتیم سینما و....چقد تجربه خوبی بود خیلی بهتر از دفعه های قبل بود ...تو خیابون باهم موز خوردیم کلی دیونه بازی در اوردیم برام آلبالو خریددددیی واااااااااااای هنوزم فک میکنم که خواب دیدم ای دو روز رو....وای که چقد خوبه با تو زندگی کردن...حرفات بهم آرامش میده...بهم انگیزه میده امروزم دلم برات تنگ شده بود کلی اشک ریختم....جمعه باز میری سربازی.....کاش تموم بشه ای خدمت لعنتی.....دفترچه نقاشی هاتم بهم دادی هنوز توش چیزی نکشیدم ولی دارم برااااااااااش ..........راه رفتن کنار تو بهم انگیزه میده چقد از در و دیوار این شهر باتو خاطره دارم هر گوشه ایش ی خاطره با محمدرضام...کلی تصمیم خوب خوب گرفتیم واسه ایندمون امیدوارم همشونو انجام بدیم.....انشالله....برات خوشبختی اونم فقط با خودم رو آرزو میکنم....محمدرضای منی....خیلی دوستت دارم....
- 94/08/27